چقدر میشه از حماقت و بلاهت آدما پول دراورد، خاصه در باب اموری فراگیرتر مثل تربیت فرزند!
چقدر میشه از حماقت و بلاهت آدما پول دراورد، خاصه در باب اموری فراگیرتر مثل تربیت فرزند!
روزهام دارن به شکل قشنگ اما عمیقا ترسناکی میدُون و من کج و کوله بهشون نمیرسم که نمیرسم.
کاش میفهمید/ید/یم/ند که کلمات مشتی اصوات و حروف قراردادی معلق در ذرات هوا نیستند؛ کلمات قدرتشان آنقدر عظیم است که نه تنها بر جان آدمی اثر میگذراند، که حتی بر عالم واقع هم موثرند. کلمات میتوانند جهان عین را، خود خود جهان عین را زیباتر یا زشت تر کنند. و کاش این را میفهمید/ید/یم/ند
شوهر دوم م.ح هم گذاشت رفت. هعی. ناراحتش شدم عمیقا. امیدوارم براش خیر پیش بیاد زین پس...
این لحظه ها ادم چقدر میترسه از زندگی-_-
وقتی تو پیج های دوست و آشناها عکسی از مدرسه میبینم، قلبم پر میکشه برای دوباره رفتن به اونجا، در قامت معلم.
فک کنم هیچوقت تدریس تو هیچ جایی به اندازه مدرسه ی خود ادم زیبا نیست. و امیدوارم یه روز بیامو این حرفمو پس بگیرم!
چرا هرموقع من دلم چیزی میخواد اون چیز نیست؟
اون روز هوس ماسالا کردم، شیر نداشتیم!
امروز گفتم پچپچ بخورم، پچ پچ نداشتیم!!!
دیروز دلم خامه شکلاتی میخواست(درحالیکه یه خامه شکلاتی باید میداشتیم تو یخچال) و نداشتیم و معلوم نبود کی نیست و نابود شده!
زیبا نیست؟ :]
حالا از این روند موقع تمایل به خرید ِ یک چیزی که دیگه نگم براتون
و رویای جدید برای من، همیشه مثل پیدا کردن یه دوست جدیده. فکر کردن بهش، ذوق کردن براش، تلاش کردن برای رسیدن بهش، چالش فکری برای چطور عملی کردنش، و البته تسبیح انداختن ِ براش، با ذکرِ "یعنی میشه؟ یعنی میشه؟"!