مامان چند وقت پیش برای محمدحسین یه هودی گرفت که خیلی قشنگ بود. سبز موردعلاقهم بود، با یه نوشته zara وسطش. به محمدحسینم میاد. من وقتی تنش دیدم گفتم چه قشنگ و این حرفا. مامان حالا رفته برای تولدم یه هودی سبز خریده، با این تفاوت که رو آستیناش گل دوزیِ گل و غنچه و اینا داره. محمدحسین از دهنش پرید که آره مامان رفته گشته یه چی شبیه لباس من امااا با گلدوزی که دخترونه ش کنه، پیدا کرده برات:)))
واقعا هم قشنگه و پوشیدم و دوست داشتم و اینا.
لحظه آخر که داشتم باهاش خدافظی میکردم، برگشته میگه: اگرم گلدوزیشو دوس نداری همینه که هست. از این به بعدم اصلا همینطوری برات میخرم هرچی بخرم. نه شبیه لباسای مردا. چیه هی یوقور یوقور. دخترونه بپوش درست شو اه.
میگم مادر من یکم دیر نیست برای تربیت دخترونه ی من؟ منو دیگه حتی شوهر دادی رفته.میگه نه خیر.دیگه گندشو دراوردی. همین الان باید درستت کنم دیگه بسه اه:)))
اینگونه.
ولی تلاشش برام قابل تحسینه حقیقتا