Nuage

یعنی ابر، به فرانسوی

۳۱

همین که این ساعت دارم مرور کتاب آدما تو بهخوانو میخونم، اوج بی خوابی، سردرد، بیکارگی، کلافگی و شکوه این لحظه رو نمایان میکنه!!!! 

۰

‌۳۰

خدایا چرا امشب صب نمیشه؟!!! 

۰

۲۹

بعد از قریب به یک ماه مهمون داری بی وقفه، یادم رفته زندگی در حالت عادی بدون مهمون چه شکلی بود 

۰

۲۸

کاش می‌شد درد ها را بغل کرد، یا بوسید.

آن‌وقت درد پاهای امشبم را، سردردها و سوزش چشم ها و کمردرد های امشب را به صورتم میچسباندم، می‌بوسیدم، بغل می‌کردم و می‌گفتم همه ی آن چه از این زندگی می‌خواهم، تنها و تنها شمایید.

شما، همه ی آمال و طلب من از این جهانید. 

۱

۲۷

یادم باشه در مدح خانه داری بنویسم. 

۱

۲۶

تو جهان تردزها، تو وبلاگ باش:) 

۰

۲۵ .

علاج دلتنگی، زیارت‌ست و غم است؟

چی‌کار کنم منی که دارم از دلتنگی زیارتت جون می‌دم؟

 

 

+که زنده‌ایست علیل، گناه‌کاری که... 

۰

۲۴

حتی تنفس تو فضای آرایشگاهم سخته برام

۰

۲۳

آیا لحظه ای باشکوه تر از تیک خوردن کارهای عقب افتاده و کهنه شده هست؟

ندا آمد که خیــــــــر

۰

۲۲

تا یه ساعت پیش، قصد داشتم بیام بگم «امروز روز من بود. تو اتوبان در فاصله ی کمی از موتور مرغ مینا دیدیم، دامن سرمه ای خال خالی‌ محبوبمو پوشیدم، حموم رفتم و خونه‌م بوی تمیزی میده، مامان آقای الف برامون از اون سالاد خوش مزه هاش درست کرده و از نشر لگا بهم زنگ زدن.» 

اما خب، تا یه ساعت پیش میخواستم اینارو بگم. چون الان دیگه روز من نیست. شب منم نیست:) دیگه مال من نیست خلاصه.

۰
اتاق ها
اینجا
چون که تو قشنگی مث شکلایی که ابرا میسازن
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان