Nuage

یعنی ابر، به فرانسوی

۸۰

اگه صفت ناکافی بودن در قامت یه انسان درمیومد، اون انسان من بودم 

۰

۷۹

این‌که مطلب ۷۸ (که سال تولدمه) اینقدر مایوس کننده بود، مایوس کننده ست! :) 

۰

۷۸

چمه من؟ هر ادمی رو میبینم غبطه میخورم. هر ادمی تو ذهنم موفق تر از منه، جلوتر از منه

درسته من خوب نیستم. عقبم. کلافم. اما دیگه این حجم از حس ناکافی بودنم طبیعی نیست! 

۰

.

اما که هیچ حسی در دنیا مزخرف تر از عجز نیست 

۰

آخ

اما من روضه حضرت مسلم رو عاشقم. امشب نشد اشک بریزم براش، و یعنی، یک سال نشد... 

حالا، اگه سال دیگه زنده نبودم و حسرتش موند به دلم چی... :') 

۰

به معنای دقیق کلمه

دارم از خستگی ذوب می‌شم 

۰

دلم میخواست که تورو، حبس کنم تو صدام

سرم را چسبانده‌ام به چهارچوب پنجره. پنجره‌ی دویست و شش!

آقای چاوشی، مثل همان اول بار، همان کله صبحی که داشتی مرا می‌رساندی و برامان می‌خوانْد، نگران و عصبانی و غمگین و عاشق می‌گوید: "از این‌که پروانه‌م، مکدرم می‌کرد" و من دیگر مکدر را مکرر نمی‌شنوم، چون تو آن روز گفتی که مکدر می‌گوید.

سرم را چسبانده‌ام به چهارچوب پنجره، که اگر اشکی پاشید به گونه‌ام، باد سریع جمعش کند.

آقای چاوشی، مثل همان دوم‌بار، همان صبحی که پیشت هق هق گریه‌ کردم و دیگر شبیه آن اولین باری که" مکرر" شنیده بودم، نبود، می‌خوانَد؛ "سقوط می‌کردم، مهم نبود برات"

هنوز مثل همان صبح کذایی، صدایش، کلماتش، ریتم دل‌آشوبه‌آورش، اشک را راحت می‌دوانَد به چشم‌هام.

همه چیز مثل همان صبح کذایی ست. همان صبحی که گونه‌هات لرزید و ظهرش انگار دوباره شده بودی همان که می‌شناختم؛ همه چیز همان است، من، دویست و شش، آقای چاوشی، اشک‌ها و گلوها‌، دل تنگ و گره خورده به تار و پودت. همه چیز، جز تو. تویی که دیگر پیدات نمی‌کنم، حتی اگر روبروم بنشینی و همه چیزت با آن که من پیش از آن‌که خودم و دنیا را بشناسم، میشناختمش یکی به نظر برسد. 

کاش پیدات می‌کردم. کاش یکبار دیگر می‌دیدمت. تو را. خود تو را. نه آن‌که خودش را جای تو جا زده و حتی باز کردن پیام‌هاش از باز کردن پیام تبلیغاتی هم سخت‌تر است.

دلم برای توی واقعی، برای تکه‌ای از خودم، تنگ است. و علاج دلتنگی ناامیدی نیست. ناامیدی فقط دلتنگی را به ابدیت گره می‌زند و تمام‌ناشدنی اش می‌کند. 

۰

73

از این وضع بدم میاد. از این حال بدم میاد. نه. متنفرم. 

کاش درام ازش. 

کاش بفهمم از کجا اومده، تا نفهمم نمیتونم ازش رد شم. 

من طاقت اینکه ندونم چه مرگمه رو ندارم.

 

۰

.

من سعی کردم نَمیرم

۱

71

ادمایی که خیلیییی ویسی‌ان تو چت، رومخمن واقعا. مخصوصا وقتی من همش برای طرف تایپ میکنم و این یعنی حاجی من نه حوصله شنیدن صداتو دارم نه حوصله ویس دادن بهتو. 

۱
اتاق ها
اینجا
چون که تو قشنگی مث شکلایی که ابرا میسازن
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان